عشق واقعی دیدار من و تو |
|||
جمعه 28 بهمن 1390برچسب:, :: 15:5 :: نويسنده : ღ♥takdel♥ღ
یك دختر خوب موقع راه رفتن به 1000 تا پسر فكر نمی كنه یه دختر خوب واسه ادعای بزرگی سیگار نمی ذاره لای لبش ،قلیون نمی كشه و ادا در نمیاره یه دختر خوب تفاوت بین خودش و یك میمون رو درك می كنه و اینقدر بازی در نمییاره یه دختر خوب هیچوقت زودتر از اینکه از شیر بگیرنش عاشق نمیشه یه دختر خوب بیشتر از 3 ساعت توی حموم نمیمونه یه دختر خوب به خاطر بعضی مسائل چترش را باز نمی کنه یه دختر خوب وقتی بلد نیست رانندگی کنه چرا باید زور بزنه و با گل پسرا کل کل کنه یه دختر خوب هیچوقت بدون گواهینامه رانندگی نمیکنه که بعدش که گرفتنش اشک تمساح بریزه یه دختر خوب به خاطر چشم و هم چشمی با دوستاش خودشو نمی كشه تا یك رشته مزخرف در یك دانشگاه در پیتی قبول بشه ، به جاش استعدادش رو در جاهای دیگه امتحان می كنه و بالاخره یك دختر خوب وقتی میاد به یك وبلاگ آنتی دختر ، نظر چرت و پرت نمی ده ، چون كسی ازش دعوت نكرده بوده تا بیاد ! پس دست مدیر وبلاگ رو می بوسه و می ره دنبال كارش
دیگه تمام شد فقط خواهش میکنم نظر بده . حتی اگر بده نظر بده جمعه 28 بهمن 1390برچسب:, :: 15:5 :: نويسنده : ღ♥takdel♥ღ
قبل از ازدواج پسر:بلاخره موقعش شد .خیلی انتظار کشیدم پسر: بله دختر: عزیزم!می تونم بهت اعتماد کنم؟
دختر: منو میزنی؟ پسر: معلومه! هر موقع که بتونم. دختر: منو میبوسی؟ پسر: نه! برای چی میپرسی؟ دختر: تا حالا بهم خیانت کردی؟ پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز! دختر: دوسم داری؟ بعداز ازدواج کاری نداره متن قبلی رو از پایین به بالا بخون
پسر:سلام عزیزم خوبی دختر:سلام ای بد نیستم پسر:عزیزم چیکار میکردی دختر:هیچی کاری داشتی پسر:آره زنگ زدم بگم حاضر شو باهم شام بریم بیرون یه گشتیم بزنیم دختر:الان، من که نمیتونم بزار واسه بعد پسر:واسه چی دختر:خیلی حوصله ندارم الان پسر:خب حالا پاشو بیا بریم حوصلت میاد دختر:نه آخه یه جوریم حوصله ندارم اصلا، امروز یوگا نرفتم اعصابم آروم نیست پسر:باشه پس بمونه واسه بعد دختر:خب حالا دیگه گفتی میام دیگه پسر:نه نمیخواد بزار باشه واسه بعد دختر:نه بیا بریم دیگه الان یه خورده حوصلم اومد پسر:گفتم که نه ولش کن توام حوصله نداری دختر:نه آخه اصلا خودم میخواستم بهت زنگ بزنم بگم شب بریم بیرون پسر:نه بمونه یه شب دیگه خدافظ. دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, :: 15:46 :: نويسنده : ღ♥takdel♥ღ
تنهايی را دوست دارم زيرا بی وفا نيست ..
باز من وتنهایی... بازهم شبهای بیکسی... بازاشکهای من... ازگونه هایم روان است... باز من واین حس بیگانه... حس بیگانه ای که نمیدانم چیست... حسی که میسوزاند تنم.. کلافه شدم... دیوانه شدم...
ادامه مطلب ... یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:, :: 19:46 :: نويسنده : ღ♥takdel♥ღ
متــــــــاسفم
متاسفم برات
ترک کردن ِ آدمها هم آدابی دارد ! یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:, :: 19:43 :: نويسنده : ღ♥takdel♥ღ
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد همه اندیشه ام اندیشه ی فرداست وجودم از تمنای تو سرشار است زمان در بستر شب خواب و بیدار است هوا آرام ، شب خاموش ، راه ِ آسمان ها باز خیالم چون کبوترهای وحشی می کند پرواز رَود آنجا که می یافتند کولی های جادو گیسوش شب را همان جاها که شب ها در رواق کهکشان ها خود می سوزند همان جاها که اختر ها به بام قصر ها مشعل می افروزند همان جاها که رهبانان ِ معبدهای ظلمت نیل می سایند همان جا ها که پشت پرده ی شب دختر خورشید فردا را می آرایند همین فردای افسون ریز رویایی همین فردا که راه خواب من بسته است همین فردا که روی پرده ی پندار من پیداست همین فردا که ما را روز دیدار است همین فردا که ما را روز آغوش و نوازش هاست همین فردا همین فردا من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد زمان در بستر شب خواب و بیدار است سیاهی تار می بندد چراغ ماه لرزان از نسیم سرد پاییز است دل بی تاب و بی آرام من از شوق لبریز است به هر سو چشم من رو میکند فرداست سحر از ماورای ظلمت شب می زند لبخند قناری ها سرود صبح می خوانند من آنجا چشم در راه توام ناگاه تو را از دور می بینم که می آیی تو را از دور می بینم که می خندی تو را از دورمی بینم که می خندی و می آیی نگاهم باز حیران تو خواهد ماند سراپا چشم خواهم شد
شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, :: 21:40 :: نويسنده : ღ♥takdel♥ღ
شبیه برگ پاییزی پس از تو قسمت بادم
خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم
در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی
خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی!!!
شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, :: 19:14 :: نويسنده : ღ♥takdel♥ღ
منو حالا نوازش کن .... که این فرصت نره از دست ::
:: شاید این اخرین باره .... که این احساسه زیبا هست ::
:: منو حالا نوازش کن .... همین حالا که تب کردم ::
:: اگه لمسم کنی شاید .... به دنیای تو برگردم ::
:: هنورم میشه عاشق بود .... تو باشی کاره سختی نیست ::
:: بدون مزر با من باش .... اگرچه دیگه وقتی نیست ::
:: نبینم این دمه اخر .... تو چشمات غصه میشینه ::
:: همه اشکاتو میبوسم ....میدونم قسمتم اینه ::
::تو از چشمای من خوندی....که از این زندگی خسته ام::
::کنارت اونقدر ارومم....که از مرگ هم نمیترسم::
::تنم سرده ولی انگار....تو دستای تو اتیشه::
::خودت پلکامو میبندی....و این قصه تموم میشه::
::هنوزم میشه عاشق بود....توباشی کاره سختی نیست::
::بدون مرز با من باش....اگرچه دیگه وقتی نیست::
::نبینم این دم اخر....تو چشمات غصه میشینه::
::همه اشکتو میبوسم....میدونم قسمتم اینه:: شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, :: 19:10 :: نويسنده : ღ♥takdel♥ღ
صبر کن عشق تو تفسیر شود بعد برو یا دل از ماندن تو سیر شود بعد برو خواب دیدی که دل دست به دامان تو شد تو بمان خواب تو تعبیر شود بعد برو لحظه ای باد تو را خواند که با او بروی تو بمان تا به یقین دیر شود بعد برو صبر کن عشق زمینگیر شود بعد برو یا دل از دیده ی تو سیر شود بعد برو تو اگر کوچ کنی بغض خدا می شکند تو بمان گریه به زنجیر شود بعد برو . شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, :: 17:26 :: نويسنده : ღ♥takdel♥ღ
به نام خدایی که در این نزدیکیست... با مداد رنگی روز آمدنت را نقاشی می کنم و جاده های رفتنت را خط خطی! کسی برای من مهم نیست بیا غلط های زندگیم را به من بگو و زیر اشتباهاتم را خط بکش بودنت مثل دریایی مرا در بر می گیرد آن جا که تو هستی ما هی ها هم نمی توانند ترا ببینند چه رسد به من وقتی تو هستی شادم شاده شاد ونبودت پر از دلهره و تشویش ..... کدام صبح می آیی؟ کدام چمدان مال توست؟ کدام دست ترا به من می رساند؟ بیا که درد دلم را فقط تو می فهمی ... تو را هیچ گاه نمی توانم از زندگیم پاک کنم چون تو پاک هستی می توانم تو را خط خطی کنم که آن وقت در زندان خط هایم برای همیشه ماندگار شوی بیا و اشتباهاتم را به من گوش زد کن بیا که محتاج آغوش گرمت هستم و حال آمدی و در آغوشت آروم آرومم آرامش در کنار تو زیباست دوست داشتنی ست عشق است زندگیست ... شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, :: 17:25 :: نويسنده : ღ♥takdel♥ღ
شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, :: 17:19 :: نويسنده : ღ♥takdel♥ღ
چقدر خوشبخته اونی که تورو داره شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, :: 17:15 :: نويسنده : ღ♥takdel♥ღ
انگاری من زیادی ام چرا فرق نداره می خوام برم از پیش تو چرا برات فرق نداره انگاری از گذشته مون دیگه بازی بسه می خوام برم از پیش تو
چرا برات فرق نداره
شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, :: 17:13 :: نويسنده : ღ♥takdel♥ღ
شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, :: 17:11 :: نويسنده : ღ♥takdel♥ღ
یه دوست دخترم نداریم خودکشی کنه به خاطرمون شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, :: 17:8 :: نويسنده : ღ♥takdel♥ღ
هفت شهر عشق شهر اول : نگاه و دلربایی شهر دوم : دیدار و آشنایی شهر سوم : روزهای شیرین و طلایی شهر چهارم : بهانه، فکر ،جدایی شهر پنجم : بی وفایی و بی خیالی شهر ششم : دوری و بی اعتنایی شهر هفتم : اشک،آه،تنهایی
ز ندگی شطرنج دنیا و دل است قصه پررنج صدها مشکل است شاه دل، کیش هوسها میشود پای اسب آرزوها در گل است فیل بخت ما عجب کج میرود در سر ما بس خیالی باطل است ما نسنجیده پی فرزین او غافل از اینکه، حریفی قابل است مهره های عمر من نیمش برفت مهره های او تمامش کامل است
هفت شماره را میگیرم ...
(ایمان ، عشق ، محبت ، صداقت ، ایثار ، وفاداری ، عدل) ... بــــــــــــــــــــوق ... شماره مورد نظر در شبكه زندگی انسانها موجود نمی باشد، لطفا" مجددا" شماره گیری نفرمایید ! ![]() هفت شماره دیگر
(دوست ، یار ، همراه ، همراز ، همدل ، غمخوار ، راهنما ) ... بــــــــــــــــــــوق ... مشترك مورد نظر در دسترس نمی باشد ! ![]() باز هم هفت شماره دیگر
(خدا ، پروردگار ، حق ، رب ، خالق ، معبود ، یكتا) ... بــــــــــــــــــــوق ... بــــــــــــــــــــوق ... ... لطفا" پس از شنیدن صدای بوق پیغام خود را بگذارید ... بــــــــــــــــــــوق ... سلام ... خدای من ! اگر پیغاممو دریافت کردین، لطفا" تماس بگیرید، فقط یكبار ! من خسته شدم از بس شماره گرفتم و هیچكس، هیچ جوابی نداد ! شماره تماس من : (غرور ، نفرت ، حسادت ، حقارت ، حماقت ، حرص ، طمع) منتظر تماس شما هستم . انسان ! خداوندا ...
خداوندا تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را مبادا گم کنم اهداف زیبا را مبادا جا بمانم از قطار موهبتهایت مرا تنها تو نگذاری که من تنهاترین تنهام؛ انسانم. خدا گوید : تو ای زیباتر از خورشید زیبایم تو ای والاترین مهمان دنیایم تو ای انســــان ! بدان همواره آغوش من باز است شروع كن ... یك قدم با تو تمام گامهای مانده اش با من ...
شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, :: 17:5 :: نويسنده : ღ♥takdel♥ღ
شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, :: 17:2 :: نويسنده : ღ♥takdel♥ღ
آقایون و خانم ها اگه می خواهید ببینید تا اینجای زندگی چگونه رفتار می کردید و یا در آینده چیکاره اید حتما روی ادامه مطلب کلیک کنید و این مطلب جالب و خیلی نزدیک به واقعیت رو مطالعه کنید ... دخترها و دیدگاهشون از زندگی اجتماعی در سنین مختلف : شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, :: 16:54 :: نويسنده : ღ♥takdel♥ღ
خدايا فقط تو را مي خواهم.....باور کرده ام که فقط تويي سنگ صبور حرف هايم شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, :: 16:50 :: نويسنده : ღ♥takdel♥ღ
سکوت عشق
![]() یکی را دوست میدارم
یکی را دوست میدارم همان کسی که شب و روز به یادش هستم و لحظات سرد زندگی را با گرمای عشق اومیگذرانم!
کسی را دوست میدارم که میدانم هیچگاه به او نخواهم رسید و هیچگاه نمیتوانم دستانش را بفشارم!
یکی را دوست میدارم ، بیشتر از هر کسی ،همان کسی که مرا اسیر قلبش کرد
یکی را دوست میدارم ، که میدانم او دیگربرایم یکی نیست ، او برایم یک دنیاست!
یکی را برای همیشه دوست میدارم ، کسی برای همیشه در قلب من است
کسی که هرگز اشکهایم را ندید و ندید که چگونه از غم دوری و دلتنگی اش پریشانم!
یکی را تا ابد دوست میدارم ، کسی که در دنیا تنها کسی است که در قلبم نشسته است
یکی را در قلب خویش عاشقانه دوست میدارم ،کسی که نگاه عاشقانه ام به سوی اوست
! آری یکی را از ته دل صادقانه دوست میدارم ،کسی زندگی ام با وجود او معنی پیدا کرد
یکی را دوست میدارم!
نمیداند که چقدر دوستش دارم
یکی را با همین قلب شکسته ام ، با تمام احساساتم ، بی بهانه دوست میدارم
وجود اینکه قلبم شکسته اما هنوز هم در این قلب شکسته ام جا دارد
یکی را دوست میدارم
با اینکه این دوست داشتن دیوانگیست اما
من دیوانه تنها او را دوست میدارم
او همان دوست ويار وشنونده شبهاي دلتنگي و تيره و تار من است
آري ، او همان روشني بخش افکار خاموش من است
همان که در غربت دنياي مجازي به سراغم امد ومرا اشناي خود ساخت و مرا باخود به دشت دوستي ها بر
همان کسي از ديار غربت امد وشد اشناي من ودلتنگي هاي من
را به جای همه ی کسانی که نشناختم دوستت می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
تو را به اندازه خودت,اندازه آن قلب پاکت دوست می دارم
: اندازه قطرات باران,اندازه ستاره های آسمان دوست می دارم
تو را به جای هم روزگارانی که نمی زیسته ام دوست می دارم
دوستت دارم به اندازه داستان بی پایان لیلی و مجنون های دنیا
یکی را دوست میدارم
! یکی را دوست میدارم
معبود خاموشم ! در خاموشی سوی تو می آیم سکوت ، ستایش من است سکوت، نیایش من است سکوت ، آیه های ستایشی است که برای تو میخوانم تو صدای سکوت مرا می شنوی و پاسخ تو سکوت است !
![]() سکوت را برای تو دوست دارم ســــــــــــــــــــــکوت ســـــــــــــــــــــــکوت را در شـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــب شـــــــــــــــــــــــــــــــــــب را در بســــــــــــــــــــــــــــــــــــتر بستر را برای اندیشــیدن به تو دوســـت میــــــــــــــــــــــــــــــــدارم من عشـــــــــــــــــــــق را در امــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــید امـــــــــــــیــــــــــــــــد را در تـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو تـــــــــــــــــــــــــــــــــــــو را در قـــــــــــــــلـــــــــــــــب قــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلـــــب را در موقــع تپیدن به خاطـــــــــــــــــر تو دوســــــــــــــــــــت دارم ای دوســـــت من خزان را به خاطر رنگـــــش و بهار را به خاطر شــــــــكوفه هایــــــش و خدایی كه قــــــــــــــــــلب را برای تپــــش را در پاســــــــــــــــــــخ پاسخ را در چشمان زیبای تو برایم زندگـــــی آفریـــــد
دوســــــــــــــــــت
دارمـــــــــــــــ
درباره وبلاگ به نام خدایی که هستی را با مرگ, دوستی را بی رنگ, زندگی را با رنگ, عشق را رنگارنگ, رنگین کمان را هفت رنگ, شاپرک را صد رنگ, و من را دلتنگ دوستان آفرید..... سلام به همه ی دوستای گلم خوش اومدید به وبلاگ خودتون امیدوارم خوشتون بیاد. آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |