عشق واقعی دیدار من و تو |
|||
چهار شنبه 9 فروردين 1391برچسب:, :: 10:59 :: نويسنده : ღ♥takdel♥ღ
دوستت دارمها را، نگه میداری برای روز مبادا چهار شنبه 9 فروردين 1391برچسب:, :: 10:46 :: نويسنده : ღ♥takdel♥ღ
بيچاره دخترا اگه خوشگل باشن مي گن عجب جيگريه! پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:, :: 15:15 :: نويسنده : ღ♥takdel♥ღ
چه روز روزگاری داشتم با تو چه رویای مهالی داشتم با تو برای دیدنت از عشق می شدم لبریز چه آسون می شکستم با نگاه تو همه شبهام تو رویا با تو سر کردم چه زیبا بود خیال بودن با تو تورو در عشق و عشق و در خودم دیدم شب روزم یکی می شد برای بودن با تو شکستم از غم دوری ، شکستم از غم هجران ولی هرگز نکردم شکو ها با تو بیادت سوختم هر شب چه بی پروا ولی هرگز نگفتم از غم دوری برای تو من به خاطرت گذشتم از همه دارو ندارم تا که تنها من بمونم توی خاطرات تو خودمو به آتیش کشیدم فقط برای تو تا بسوزم ، آب شم ، لبریز شم از چشای تو مرا آزورده دل کردی و رفتی ولی هرگز نکردم جز دعا چیزی برای تو سهمم از دنیا گوشه ی کنج قفس شد نشستم گوشه ی کنج قفس به یاد تو سهمم از جاده ی عشق نفس ، نفس شد داره وایمیسته دلم تو سینه ام برای تو از همه دارو ندارم این دلم مونده برام دیگه چیزی ندارم که ببازم اینم برای تو غم هجران مرا سنک شنیدو دل سنگم شکست به که گویم ماجرای سرگذشتم با تو
پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:, :: 15:15 :: نويسنده : ღ♥takdel♥ღ
حلول سال نو و بهار پرطراوت را که نشانه قدرت لایزال الهی و تجدید حیات طبیعت می باشد رابه تمامی عزیزان تبریک و تهنیت عرض نموده و سالی سرشار از برکت و معنویت را ازدرگاه خداوند متعال و سبحان برای شماعزیزان مسئلت مینماییم فرا رسیدن نوروز باستانی. یادآور شکوه ایران و یگانه یادگار جمشید جم بر همه ایرانیان پاک پندار، راست گفتار و نیک کردار خجسته باد سلامت سعادت سیادت سُرور سَروری سبزی و سَرزندگی هفت سین سفره ی زندگیتان باد با خوبی ها و بدی ها، هرآنچه که بود؛ برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد، برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد، سالی دیگر گذشت روزهایت بهاری و بهارت جاودانه
و پرنده های خسته بر می گردند و دراین رویش سبز دوباره…من…تو…ما… کجا ایستاده اییم.سهم ما چیست؟..نقش ما چیست؟…پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟… زمین سلامت می کنیم و ابرها درودتان باد و چون همیشه امیدوار وسال نومبارک اگر چه یادمان می رود که عشق تنها دلیل زندگی است اما خدا را شکر که نوروز هر سال این فکر را به یادمان می آورد.پس نوروزت مبـــارک که سالت را سرشار از عشق کند یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد. سال نو و بهاری نو فرصتی برای تازه شدن و بازنگریستن بر چگونه زیستن میبینم برای وجود نازنینت در این فرصت نو شوری نو برای ساختن و بهتر زیستن آرزو میکنم. امیدوارم همیشه سلامت و سرزنده و مهربان و روشن بین باقی بمانی جمعه 12 اسفند 1390برچسب:, :: 21:50 :: نويسنده : ღ♥takdel♥ღ
ساعت ۲ نصف شب در یک اتاق دانشجویی
![]() ساعت ۳ نصف شب کل خوابگاه منهای سرپرست
![]() ساعت ۴ صبح هنگام خواب
![]() وضعیت تحصیل در خوابگاه
![]() ![]() ![]() اولین روزهای خوابگاه
![]() گفت و گوی صمیمانه برسرآماده کردن صبحانه بعد از گذست چند روز
![]() پایان گفت و گو
![]() امکانات غذایی در خوابگاه
![]() طریقه ظرف شستن در خوابگاه
![]() اواخر ترم وضعیت ۷۰درصد دانشجویان
![]() و این هم آخر عاقبتش!!
![]() سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, :: 21:56 :: نويسنده : ღ♥takdel♥ღ
دفتر عشـــق كه بسته شـد ديـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــدم
دو شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, :: 23:48 :: نويسنده : ღ♥takdel♥ღ
قلب من می گیره از این فاصله
از من گرفتی ناگهان گرمای خود را
![]()
من به دنبال کسی میگردم که نگاهش، نفسش بوی خدا را دارد.
همه جان مهتاب است؛مست آلوده به عشق؛بی صدا اما نه!
همه جانش فریاد؛ همه روحش بی تاب!
من به دنبال کسی میگردم که تقدس ز نگاهش جاریست!!
حسرت و سوختن وآه چه سود؟
تا خدا خواهم رفت؛درپی یافتنش من به دنبال کسی میگردم که نگاهش، نفسش بوی خدا را دارد.
همه جان مهتاب است؛مست آلوده به عشق؛بی صدا اما نه!همه جانش فریاد؛ همه روحش بی تاب!
تا خدا خواهم رفت؛درپی یافتنش سر به افق خواهم کوفت.
اشک وآه و سخن وناله چه سود..
سر به افق خواهم کوفت.
اشک وآه و سخن وناله چه سود.. جمعه 28 بهمن 1390برچسب:, :: 15:5 :: نويسنده : ღ♥takdel♥ღ
قبل از ازدواج پسر:بلاخره موقعش شد .خیلی انتظار کشیدم پسر: بله دختر: عزیزم!می تونم بهت اعتماد کنم؟
دختر: منو میزنی؟ پسر: معلومه! هر موقع که بتونم. دختر: منو میبوسی؟ پسر: نه! برای چی میپرسی؟ دختر: تا حالا بهم خیانت کردی؟ پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز! دختر: دوسم داری؟ بعداز ازدواج کاری نداره متن قبلی رو از پایین به بالا بخون
پسر:سلام عزیزم خوبی دختر:سلام ای بد نیستم پسر:عزیزم چیکار میکردی دختر:هیچی کاری داشتی پسر:آره زنگ زدم بگم حاضر شو باهم شام بریم بیرون یه گشتیم بزنیم دختر:الان، من که نمیتونم بزار واسه بعد پسر:واسه چی دختر:خیلی حوصله ندارم الان پسر:خب حالا پاشو بیا بریم حوصلت میاد دختر:نه آخه یه جوریم حوصله ندارم اصلا، امروز یوگا نرفتم اعصابم آروم نیست پسر:باشه پس بمونه واسه بعد دختر:خب حالا دیگه گفتی میام دیگه پسر:نه نمیخواد بزار باشه واسه بعد دختر:نه بیا بریم دیگه الان یه خورده حوصلم اومد پسر:گفتم که نه ولش کن توام حوصله نداری دختر:نه آخه اصلا خودم میخواستم بهت زنگ بزنم بگم شب بریم بیرون پسر:نه بمونه یه شب دیگه خدافظ. جمعه 28 بهمن 1390برچسب:, :: 15:5 :: نويسنده : ღ♥takdel♥ღ
یك دختر خوب موقع راه رفتن به 1000 تا پسر فكر نمی كنه یه دختر خوب واسه ادعای بزرگی سیگار نمی ذاره لای لبش ،قلیون نمی كشه و ادا در نمیاره یه دختر خوب تفاوت بین خودش و یك میمون رو درك می كنه و اینقدر بازی در نمییاره یه دختر خوب هیچوقت زودتر از اینکه از شیر بگیرنش عاشق نمیشه یه دختر خوب بیشتر از 3 ساعت توی حموم نمیمونه یه دختر خوب به خاطر بعضی مسائل چترش را باز نمی کنه یه دختر خوب وقتی بلد نیست رانندگی کنه چرا باید زور بزنه و با گل پسرا کل کل کنه یه دختر خوب هیچوقت بدون گواهینامه رانندگی نمیکنه که بعدش که گرفتنش اشک تمساح بریزه یه دختر خوب به خاطر چشم و هم چشمی با دوستاش خودشو نمی كشه تا یك رشته مزخرف در یك دانشگاه در پیتی قبول بشه ، به جاش استعدادش رو در جاهای دیگه امتحان می كنه و بالاخره یك دختر خوب وقتی میاد به یك وبلاگ آنتی دختر ، نظر چرت و پرت نمی ده ، چون كسی ازش دعوت نكرده بوده تا بیاد ! پس دست مدیر وبلاگ رو می بوسه و می ره دنبال كارش
دیگه تمام شد فقط خواهش میکنم نظر بده . حتی اگر بده نظر بده دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, :: 15:46 :: نويسنده : ღ♥takdel♥ღ
تنهايی را دوست دارم زيرا بی وفا نيست ..
باز من وتنهایی... بازهم شبهای بیکسی... بازاشکهای من... ازگونه هایم روان است... باز من واین حس بیگانه... حس بیگانه ای که نمیدانم چیست... حسی که میسوزاند تنم.. کلافه شدم... دیوانه شدم...
ادامه مطلب ... درباره وبلاگ به نام خدایی که هستی را با مرگ, دوستی را بی رنگ, زندگی را با رنگ, عشق را رنگارنگ, رنگین کمان را هفت رنگ, شاپرک را صد رنگ, و من را دلتنگ دوستان آفرید..... سلام به همه ی دوستای گلم خوش اومدید به وبلاگ خودتون امیدوارم خوشتون بیاد. آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |